میان ماندن و نماندن

ساخت وبلاگ
وقتی درختدر راستای معنی و میلادبر شاخه های لختپیراهن بلند بهاری دوختبا اشتیاق رفتم به میهمانی آئینهاما دریغچشمم چه تلخ تلخ، پاییز را دوباره تماشا کردو دیگر جوان نمی شومنه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان توو دیگر به شوق نمی آیمنه در بازی باد و نه در رقص گیسوان تو.چه نامرادی تلخیو دریغا ، چه تلخ تلخ فرو می ریزمبا سنگینی این غربت عمیقدر سرزمین اجدادی خویشو دریغا، چه عطشناک و پریشان پیر می شومدر بارش این گستره ی تشویشدر خانه ی خورشید ها و خاطره هادریغا بر من، چگونه فراموش می شود؟سبد ها و سفره هایی که سالهاستنه سیب را می شناسند و نه مهربانی راو دریغا بر من، چه لال و بی برگ و بال پیر می شومدر این سوی دیوارهایی که از من دزدیده اند سیب را و جان مایه ی سرود های جوانی راو دیگر جوان نمی شومنه به وعده ی این بهاری که آمده استو نه به وعده ی آن شکوفه های یخ زده!"محمدرضا عبدالملکیان" + نوشته شده در شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲ ساعت 10:43 توسط امید  |  میان ماندن و نماندن...ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 21 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 13:40

من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنمپـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنمهمچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـتمـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنماین دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخشآنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می کـنـمکـم اگـر با دوسـتـانم می نشینم جـرم تـوستهر کسی را دوست دارم در تـو رؤیـت می کنمفکر کردی چیست مـوزون می کند شعـر مـرا؟در قــدم بـرداشــتـن هـای ِ تـو دقـت می کـنمیـک ســلامـم را اگـر پـاسـخ بـگـویی مـی روملـذتـش را بـا تـمـام شـهــر قـسـمـت می کنمترک ِ افـیـونی شبیه تو اگـر چه مشـکـل اسـتروی دوش دیــگـــران یـک روز تـرکـت می کـنـمتـوی دنـیـا هـم نـشـد بـرزخ کـه پـیـدا کـردمـتمی نـشیـنم تـا قـیامـت بـا تـو صحبت می کنم کاظم بهمنی + نوشته شده در سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت 16:58 توسط امید  |  میان ماندن و نماندن...ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 28 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1402 ساعت: 16:21

چه باید کرد با چشمت که در تکرار این لذتجدایى مى شود افسوس و ماندن مى شود عادتبیا عهدی کنیم امروز، روز اول دیداراگر رفتیم بی برگشت، اگر ماندیم بی منتتو باید سهم من باشی اگر معیار دل باشدولی دق داد تا دادت به من تقدیر بی دقّتجوانی رفت و در آغوش تو من تازه فهمیدمچه می گویند وقتی می کنند از زندگی صحبتخودت شاید نمی دانی چه کردی با دلم امّادل یک آدم سرسخت را بردی ، خدا قوّت!سید تقی سیدی + نوشته شده در یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ ساعت 0:38 توسط امید  |  میان ماندن و نماندن...ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 323 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 16:33

در ازدحام این همه ظلمت بی عصا

چراغ را هم از ما گرفته اند

اما من دیوار به دیوار

به سایه روشن خانه باز خواهم گشت

پس زنده باد امید ....

سید علی صالحی

+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۱ ساعت 17:19 توسط امید  | 

میان ماندن و نماندن...
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 44 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 20:08

گناهانم را دوست دارم!

بیشتر از تمام کار های خوبی که کرده ام،

می دانی چرا؟

آنها واقعی ترین انتخاب های من هستند.

"سید علی صالحی"

+ نوشته شده در چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ ساعت 14:26 توسط امید  | 

میان ماندن و نماندن...
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 59 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 20:08

چقدر خوب است که ما هم ياد گرفته‌ايمگاه براي ناآشناترين اهل هر کجا حتيخواب نور و سلام و بوسه مي‌بينيمگاه به يک جاهايي مي‌رويم يک دره‌هاي دوري از پسين و ستاره از آواز نور و سايه‌روشن ريگو مي‌نشينيم لب آب لب آب را مي‌بوسيم ريحان مي‌چينيمترانه مي‌خوانيمو بي‌اعتنا به فهم فاصله دهان به دهان دورترين روياها بوي خوش روشناييِ روز را مي‌شنويم بايد حرف بزنيم گفت و گو کنيمزندگي را دوست بداريمو بي‌ترس و انتظاراندکي عاشقي کنيم + نوشته شده در چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ ساعت 23:14 توسط امید  |  میان ماندن و نماندن...ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 88 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 19:46

از در درآمدی و من از خود به در شدمگفتی کز این جهان به جهان دگر شدمگوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوستصاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدمچون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتابمهرم به جان رسید و به عیوق بر شدمگفتم ببینمش مگرم درد اشتیاقساکن شود بدیدم و مشتاق‌تر شدمدستم نداد قوت رفتن به پیش یارچندی به پای رفتم و چندی به سر شدمتا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوماز پای تا به سر همه سمع و بصر شدممن چشم از او چگونه توانم نگاه داشتکاول نظر به دیدن او دیده‌ور شدمبیزارم از وفای تو یک روز و یک زمانمجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدماو را خود التفات نبودش به صید منمن خویشتن اسیر کمند نظر شدمگویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرداکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم + نوشته شده در شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۰ ساعت 23:33 توسط امید  |  میان ماندن و نماندن...ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 120 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 19:46

هی دور می شوی
پرهیز می کنی
کنار می کشی چرا؟
گاهی کمی آلودگی... بد نیست
گاهی کمی آلودگی از اندوه آدمی می کاهد
خیلی ها خیلی وقت است...
که رویاهای خود را در ایستگاهی دور جا گذاشته اند
به عمد آمده اند زندگی کنند
می گویند بی خیال هرچه که بود و بی خیال هرچه که هست.
تو هم مثل خیلی ها از اشتباه نترس
نزدیک تر بیا
اشتباه یکی از عالی ترین علائم اثبات آدمی ست

 

سید علی صالحی

میان ماندن و نماندن...
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:07

حالم اصلا خوب نيست از همان گرگ و ميش کله‌ی سَحَر تا همين الان که آفتاب دارد آسوده می‌شود، هنوز ساعت: هشت و نيم شب است عقربه‌ها خسته‌اند، بی‌خيالند، خاموشند زمان از رفتن به جانبِ افعالِ آينده بازمانده میان ماندن و نماندن...ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 120 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 16:16

گهی سمت بالا، گهی رو به زير چنين است تقدير نسل دلير غريبانه در دشت و کوه و کمر که از ميهنِ من رسيده خبر شقايق اگر خون، هم از کين ما که کشتند ياران ديرين ما چو خون سياوش که در خوابِ طشت بسوزم چراغی به میان ماندن و نماندن...ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماندن و نماندن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : linspire بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 16:16